دفترچه ممنوع

ساخت وبلاگ
به نام خدا سلام؛     ذهن من هم شده عین فضای خانه که پر شده از سرو صدای سرسام آور سی دی پسر.پرت شده ام بین آدمهایی که یکی شان از من متنفر است، دیگری از من توقع یکی شدن دارد،  آن یکی دوستم دارد، یکی دیگر از من دلخور است و دیگری اصلا مرا و دنیایم را نمی فهمد و  آخری اصلا یادش نمی آید من کی هستم؟آنچه مهم است اینکه  من حالا دفترچه ممنوع...
ما را در سایت دفترچه ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soofiia بازدید : 71 تاريخ : يکشنبه 27 اسفند 1396 ساعت: 2:14

بنویسم تا فکرم منسجم شودشب. مهمانی. تنها و بدون شوهر و پسرم.  دکتر.مهناز. ندا و آدم باهوشی که دوران لیسانس دهها بار باهاش درگیر شده بودیم.حس من چه بود؟۱_باید میرفتم که برای چهارمین بار درخواست مهناز را رد نکرده باشم و احساس نکند رفیق بی معرفتی هستم.۲_ پسرک خیلی بهتر شده بود ولی نه انقدر که بیماریش را منتقل نکند۳_احساس میکردم اگر ساکت باشم و اظهارنظر نکن دفترچه ممنوع...
ما را در سایت دفترچه ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soofiia بازدید : 67 تاريخ : يکشنبه 27 اسفند 1396 ساعت: 2:14

هفت دقیقه وقت دارم که بنویسم

 با اینکه کتابخانه قشنگ نشده، یخچال سرجایش جا نمی شود، خسته ام و کثیف و پریود.

کلی کار داریم و فردا هم جشن نوروزی مهد پسر است هم موقع اثاث کشی

اما خوشحالم. خوشحالم که مادرم و فردا روز من است.

شکرگزارم خدا را که به من اجازه داد طعم ناب مادری را بچشم.

خودم را دوست دارم و دلم به اینده روشن است.

دفترچه ممنوع...
ما را در سایت دفترچه ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soofiia بازدید : 71 تاريخ : يکشنبه 27 اسفند 1396 ساعت: 2:14